شعر و شور مستی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    این چه داغی ست که بر جان و دل خسته ی ما افتاده؟! وطنم، پاره ی جان، دست دو سه بی سر و پا افتاده! آدمی مرده و از عشق و جوانمردی و لبخند نپرس خاک عالم به سرم، باز در این خطه وبا افتاده! چه کلافی شده- سر در گم و بازیچه ی اطفال- وطن سر این رشته به جان خودم از دست خدا افتاده هر که امروز دم از نوع پرستی زد و آزادی و عشق صبح فرداش، سر و سینه جدا دست جدا افتاده دست و دل کو که به کار غزل و عیش بیاید ور نه گوش تا گوش همین شهر می و زلف دو تا افتاده عالمی دست به دامان دعایند مگر لطف خدا... نوبت ما که شد انگار اثر از هرچه دعا افتاده! هیچ کس بغض فروخورده ی ما را نکند درک مگر آن شنا نابلد- آری- که به گرداب بلا افتاده  شعر و شور مستی...ادامه مطلب
    ما را در سایت شعر و شور مستی دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : dalaedini5 بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 12:24